جدول جو
جدول جو

معنی من ملک - جستجوی لغت در جدول جو

من ملک
از توابع گلی خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مایملک
تصویر مایملک
آنچه در تصرف کسی باشد، دارایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستملک
تصویر مستملک
جایی که کسی آن را ملک خود قرار داده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مع ذلک
تصویر مع ذلک
با وجوداین، با این همه، با وصف این، با این
فرهنگ فارسی عمید
(مَ لِ)
نام یکی از سرداران سلطان جلال الدین خوارزمشاه است که میمنۀ لشکر او را اداره میکرد. این شخص را ابن اثیر ’ملک خان’ و نسوی ’امین ملک’ و رشیدالدین فضل الله ’خان ملک’ ضبط کرده است. (از حواشی تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 147)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ مَ لِ)
ده کوچکی است از دهستان رستاق خمین شهرستان محلات، 16هزارگزی خمین. دارای 60 نفر جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مُ دُ)
دهی از دهستان ریکان بخش گرمسار شهرستان دماوند است و 576 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عُ سی ی)
بندی وار رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از محیط المحیط). گام برداشتن بندی و کسی که در قید باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وُ اُ دَ)
به معنی از میان و از جمله و از میان همه و تماماً و سراسر، القصه و حاصل کلام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ هََمْ)
دهی از بخش سوران است که در شهرستان سراوان واقع است و 200 تن سکنه دارد که از طایفۀ میرمرادزایی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَ)
آنچه مالک شده باشند. ملک
لغت نامه دهخدا
(گَ زِ مُ)
گز شایگان است و آن مقدار یک ارش و نیم است به چیزکی کم. (برهان) (آنندراج). رجوع به گز شایگان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهر کرد واقع در 38هزارگزی شمال غربی شهر کرد کنار راه مرغ ملک به شهر کرد با 1765 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم، واقع در 67000گزی جنوب خاوری راین و 2000گزی راه شوسۀ بم به جیرفت. دارای 30 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یُ / یَ لَ)
مال. دارایی: مایملک او تنها یک خانه و یک مزرعه بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، (اصطلاح فقهی ومدنی) قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند، شامل دیون نمی شود. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی)
لغت نامه دهخدا
(زَ مُ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر است که 191 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ مَ لِ)
دهی است از بخش راین شهرستان بم. واقع در شش هزارگزی شمال راین. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل، واقع در ششهزار گزی شمال خاوری بنجار و یکهزار گزی راه مالرو ده دوست محمد بزابل. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرم و معتدل. دارای 625 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی و بلوچی زبانند. این ده از رود خانه هیرمند مشروب میشود و محصولاتش غلات و لبنیات میباشد. اهالی بزراعت و گله داری و کرباس بافی اشتغال دارند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مِ ذا لِ)
در لغت به معنی از آن جمله و در اصطلاح اهل دفتر خرج را گویند. (غیاث) (آنندراج) :
دین و دنیا از او دو من ذلک
رقبۀ او رقاب را مالک.
اوحدی (جام جم)
لغت نامه دهخدا
(اَ می مَ لِ)
پسردایی و پدرزن جلال الدین خوارزمشاه. در موقع حملۀچنگیزخان حاکم هرات بود و در وقت عبور جلال الدین از آب سند وی به برشاوور منهزم و در آنجا بدست قوم مغول کشته شد. این شخص را مورخان باشکال مختلف امین ملک، امین الملک، یمین ملک، امیرخان و ملک خان نوشته اند. (از تاریخ جهانگشای جوینی چ لیدن ص 147 و حاشیۀ همان صفحه) (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 37 و 59 و 111)
لغت نامه دهخدا
تصویری از من جمله
تصویر من جمله
از جمله آنچه گفته شده از زمزه
فرهنگ لغت هوشیار
با این همه بااین حال با این همه با وجود این: ... . مع ذلک از روی انصاف چون انواع سخنان مردم همچون اصناف و طبقات خلق مختلف ومتفاوت است... یا مع ذلک کله. با وجود همه این
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه مالک شده باشند، ملک ویس ویسخواه زمین یا چیزی که بملکیت درآمده متصرف. بملکیت خواهنده زمین یاچیزی را متصرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایملک
تصویر مایملک
دارایی، مایملک او تنها یک خانه و یک مزرعه بود، مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ما یملک
تصویر ما یملک
آنچه هیر شود دارایی آنچه بملکیت در آید هستی دارایی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره سوسنیها از دسته مار چوبه ها که ریشه اش خاصیت دارویی دارد. چون بگیاهان مجاور می پیچد ظاهرا با پیچکها اشتباه میشود. ساقه اش خاردار است بالکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن ملک
تصویر ابن ملک
شاهزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مع ذلک
تصویر مع ذلک
((مَ عَ ذا لِ))
با این حال، با وجود این
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستملک
تصویر مستملک
((مُ تَ لَ))
جایی که کسی آن را ملک خود قرار داده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایملک
تصویر مایملک
((یَ لَ))
دارایی، مال
فرهنگ فارسی معین
دارایی، مال، مال ومنال، هست ونیست، هستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ازآن جمله، ازآن میان، ازجمله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از کوه های سدن رستاق واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
مار و دیگر خزندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
همان مدی من دوره ی هخامنشی برابر با، ۱ گرم و هر گرم نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی